آیه قرآن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
وصیت شهدا
وصیت شهدا
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :23
بازدید دیروز :0
کل بازدید :95473
تعداد کل یاد داشت ها : 335
آخرین بازدید : 103/2/12    ساعت : 5:50 ص
رسم است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آخر دوره هشت‌ساله‌ی رؤسای جمهوری اسلامی ایران، دیداری خاص با رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت برگزار می‌کنند. دیداری که شاید بهترین نام برای آن دیدار «بدرقه» باشد. این دیدارها که تا کنون در سال‌های 76، 84 و 92 برگزار شده است، واجد خصوصیاتی است که می‌تواند ما را بر اساس شیوه‌ی عمل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای -فارغ از جایگاه حقوقی ایشان- به‌سمت الگویی رفتاری سوق دهد. رفتاری که موجب ارتقای فرهنگ سیاسی ما به‌خصوص در بین سیاسیون و نخبگان جامعه می‌شود. برای روشن شدن موضوع به مهم‌ترین خصوصیات سخنان رهبر انقلاب در این دیدارها اشاره می‌کنیم:

1. بیان نقاط قوت دولت و مهم‌ترین خصوصیات رئیس‌جمهور و کابینه
الف) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار آخر خود با رؤسای جمهور و هیأت دولت‌ها، مهم‌ترین خصوصیات آن دولت را بیان می‌کنند. برای مثال در پایان کار دولت ششم، ایشان «بازسازی حقیقی کشور» و «داشتن کابینه کاری و نه سیاسی» را از جمله مهم‌ترین خصوصیات رئیس‌جمهور و دولت‌های پنجم و ششم، «پیشرفت‌های چشمگیر در زمینه‌های صنعت، کشاورزی و علم و فناوری» و «ناامیدکردن دشمنان کمین‌کرده» را از جمله مهم‌ترین خصوصیات رئیس‌جمهور و دولت‌های هفتم و هشتم و«حجم کار بسیار بالا و پرشتاب» و «سر دست گرفتن شعارهای انقلاب» را از جمله مهم‌ترین خصوصیات رئیس‌جمهور و دولت‌های نهم و دهم عنوان کردند.

به نظر می‌رسد که دلیل اهمیت بیان ویژگی‌های اصلی دولت‌ها چنین باشد که: «آن چیزهائی که امروز برای دولت و برای رئیس‌جمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیس‌جمهور بعدی وجود داشته‌ باشد، اینها را باید در خود تأمین کند؛ آن چیزهائی که امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ که ممکن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور کند. یعنی ما در سلسله‌‌ی دولتهائی که پشت سر هم می‌آیند، باید رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تکامل باشیم...»(بیانات در حرم مطهر رضوی، 92/1/1)

بنابراین دارابودن و یا به‌دست آوردن ویژگی‌های مثبت رؤسای جمهور و دولت‌های گذشته، همیشه باید مورد مطالبه‌ی مردم و نخبگان از رئیس‌جمهور و دولت‌های آینده باشد. چراکه ویژگی‌های مثبت دولت‌ها باید به دولت بعد منتقل شود.
به نظر می‌رسد که دلیل اهمیت بیان ویژگی‌های اصلی دولت‌ها توسط رهبر انقلاب چنین باشد که طبق سخنان نوروزی ایشان، ویژگی‌های مثبت دولت‌ها باید به دولت بعد منتقل شود. بنابراین دارابودن و یا به‌دست آوردن ویژگی‌های مثبت رؤسای جمهور و دولت‌های گذشته، همیشه باید مورد مطالبه‌ی مردم و نخبگان از رئیس‌جمهور و دولت‌های آینده باشد.

ب) قدردانی واقع‌بینانه از عملکرد دولت: فضای سیاسی و رسانه‌ای کشور در دو سه دهه اخیر، دچار بیماری فرهنگی و رفتاری غلطی شده است. مشاهده می‌کنیم که در پایان کار دولت‌ها در جمهوری اسلامی، گروهی در کنش و یا واکنش نسبت به جریانات سیاسی، عملکرد دولت و رئیس‌جمهور را یا چنان بالا می‌برند که گویی هیچ نقص و ضعفی وجود نداشته است و یا چنان سیاه‌نمایی می‌کنند که گویی هیچ نقطه قوتی وجود نداشته است. حتی ما شاهد بکارگیری عباراتی عجیب نیز برای اثبات عملکرد و یا ناکارآمدی دولت‌ها و رؤسای جمهور در ادوار مختلف بوده‌ایم. رهبر انقلاب اما با نگاهی واقع‌بینانه ویژگی‌های مثبت دولت‌ها و رؤسای جمهور را بیان کرده‌اند. به همبن دلیل هم برای بسیاری از مخاطبان ایشان، توصیفات رهبر انقلاب ملموس و محسوس است. ما نیز باید قدردانی واقع‌بینانه را تمرین کنیم تا دچار عارضه‌ی «گلستان‌بینی» یا «ویرانه‌بینی» نشویم.

ج) مشی رهبر انقلاب در دیدارهای سالیانه و مستمر خود با رئیس‌جمهور و هیأت دولت این است که با ارزیابی و بررسی وضعیت جامعه در حوزه‌های مختلف پیشرفت‌ها و عدم پیشرفت‌های جامعه را بیان می‌کنند. به عبارت دیگر رهبری در آن دیدارها نقاط قوت و ضعف دولت را با هم بیان می‌کنند. اما در دیدار بدرقه، ایشان تنها نقاط مثبت دولت را بیان می‌کنند؛ چراکه « اساس این جلسه براى این است که من از برادران و خواهران عزیز قلباً تشکر کنم»(بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت هشتم، 84/5/10) و یا «آنچه که من امروز باید به دوستان عرض کنم، در درجه‌ى اول خداقوّتى است»(بیانات در آخرین دیدار رئیس‌جمهور و هیأت دولت دهم، 92/4/23)

این رفتار رهبر انقلاب حائز یک نکته برای ارتقای فرهنگ سیاسی ماست. بیان نقاط قوت در دیدار بدرقه، به‌معنای نادیده گرفتن نقاط ضعف دولت‌ها نیست. بلکه چون جنس این دیدارها قدردانی از زحمات مجموعه‌ای است که هشت سال در شرایط گوناگون داخلی و خارجی کشور را اداره کردند -که طبیعتاً با موفقیت‌ها و ناکامی‌هایی همراه بوده است- دیگر نیازی به بیان ضعف‌ها و نواقص آن مجموعه در روزهای آخر فعالیتشان نیست. چراکه دولتی که در پایان کار خود قرار دارد حتی با پذیرش آن نقدها، آیا فرصتی برای اصلاح رویه و تصمیم‌گیری‌های خود دارد؟

در فضای سیاسی و رسانه‌ای کشور مشاهده می‌کنیم که برخی بدون در نظر گرفتن ملاحظاتی که اشاره شد، سعی در نقد بی‌محابا و بعضاً غیرمنصفانه عملکرد دولت‌ها کرده و می‌کنند. از همین رو رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با رئیس‌جمهور و هیأت دولت دهم گفتند: «مخالفین و کسانى که بى‌اطلاعند -بعضى از دستگاه‌هاى رسانه‌اىِ خارجىِ مغرض، و گاهى بعضى در داخل- برخى از چیزهائى را که جلوى چشم هم هست، انکار میکنند. یعنى کارى انجام گرفته، جلوى چشم است، همه مى‌بینند، منعکس شده، این را دوست دارند انکار کنند.» بنابراین باید سعی کنیم تا علی‌رغم وجود نواقص و ضعف‌های موجود، روحیه تشکر و قدردانی را در خود تقویت کنیم.
یکی دیگر از ویژگی‌های سخنان رهبر انقلاب اسلامی در دیدار بدرقه این است که ایشان اعضای هیأت دولت را در ادوار مختلف، به ادامه‌ی کار و تلاش پس از اتمام مسئولیت تشویق می‌کنند. باید گفت که اصولاً تجربه‌ی مدیریتی در همه‌جای دنیا تجربه‌ی گرانی است. باید نظام اسلامی از این ظرفیت ایجادشده در این مدیران در جهت اهداف انقلاب بهره‌مند شود.

2. تشویق اعضای هیأت دولت به ادامه کار و تلاش
یکی دیگر از ویژگی‌های سخنان رهبر انقلاب اسلامی در دیدار بدرقه این است که ایشان اعضای هیأت دولت را در ادوار مختلف، به ادامه‌ی کار و تلاش خود در مناصب دیگر، پس از اتمام مسئولیت تشویق کرده‌اند. «شما همه، باید آماده باشید که در جاهاى مختلف - چه در دولت آینده، چه در حواشى دولت، چه در کارهاى اساسى که مربوط به امور کشور است - خودتان را آماده خدمتگزارى بدانید و قرار دهید. این، وظیفه ماست.»(بیانات در آخرین دیدار رئیس‌جمهور و هیأت دولت ششم، 76/5/9) و یا «خود را به معناى واقعى کلمه در اختیار نظام و متعلق به نظام بدانید. یک روز انسان در این نقطه مأموریتى را انجام مى‌دهد؛ یک روز در این نقطه نیست و یک جاى دیگر است»(بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت هشتم، 84/5/10)

این توصیه از دو جهت قابل توجه است. نخست این‌که نظام سیاسی کشور باید بتواند از استعدادها و ظرفیت‌های خود که حالا تجارب مختلفی را کسب کرده‌اند استفاده کند. اصولاً تجربه‌ی مدیریتی در همه‌جای دنیا تجربه‌ی گرانی است. مدیرانی که سال‌ها در کوران مهم‌ترین حوادث و تصمیمات کشور بوده‌اند، دارای تجارب و ظرفیت‌های منحصر به فردی هستند و باید پس از اتمام دوره‌ی مسئولیت نیز، نظام اسلامی از این ظرفیت ایجادشده در جهت اهداف انقلاب بهره‌مند شود.

نکته دوم این است که انقلاب اسلامی بازنشستگی ندارد. «کارى که باید بر آن همت بگمارید، این است که رشته‌ى خدمت را رها نکنید. همه‌ى تلاشها منحصر نیست در فلان وزارتخانه یا فلان مسئولیت در دولت؛ نه، صحنه‌ى کشور صحنه‌ى تلاش است، صحنه‌ى کار است، صحنه‌ى فعالیت است؛ و این کار، دو جور میتواند انجام بگیرد: متوجه اهداف انقلابى، و غیرمتوجه به اهداف انقلابى ... کارى که انجام میدهید و مسئولیتى که برعهده میگیرید - که طبعاً امثال شماها، مدیران شایسته و کارآمد، در هر بخشى از بخشها خالى از مسئولیت نمیمانند - سعى کنید آن را با توجه به اهداف انقلاب و با رویکرد هدفهاى انقلاب ان‌شاءالله انجام دهید.»(بیانات در آخرین دیدار رئیس‌جمهور و هیأت دولت دهم، 92/4/23)

توسط : بسیجی |   نظر بدهید
      

رهبر انقلاب اسلامی  در نماز جمعه‌ی 15 بهمن 1389 اولین‌بار واژه‌ی «بیداری اسلامی» را در مورد چیستی و هویت تحولات منطقه مطرح کردند. در همان نماز جمعه نیز گفتند که باید برای تحقق این انقلاب‌ها، به تجربیات انقلاب‌های دیگر و از جمله انقلاب اسلامی ایران توجه گردد. متأسفانه اما عدم شناخت صحیح نسبت به مقطع حساس بروز انقلاب‌ها -یعنی آن‌چه که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آن را «شب قدر» تاریخ کشورها نامیدند- نقشی جدی در این تحولات داشت. انگار که آن‌ها  قدرِ شب قدر مصر را ندانستند. یادداشت زیر از آقای علی‌رضا رضاخواه، کارشناس مسائل منطقه، تحولات اخیر مصر ار بررسی می‌کند:

قاهره در اولین سالگرد پیروزیِ نخستین رئیس‌جمهور منتخب مصر در انتخابات، شاهد برکناری او است. محمد مرسی و بسیاری از رهبران اخوان‌المسمین در مصر توسط ارتش بازداشت شده‌اند. بار دیگر میادین شهرهای مختلف مصر -از پورت‌سعید و سوئز گرفته تا اسکندریه و قاهره- کانون توجه رسانه‌های خبری جهان قرار گرفته است. بسیاری تحلیل‌گران نیز از آغاز یک پایان و از ناکامی الگوی اخوان‌المسلمین در مصر سخن می‌رانند.

در این یادداشت می‌کوشیم تا به بررسی چرایی بروز این مسائل و افول دولت مرسی  در چهارچوب هشدارهای رهبر انقلاب اسلامی در قبال خطرات پیش روی جریان بیداری اسلامی در منطقه بپردازیم.

رهبر انقلاب اسلامی درباره‌ی انواع آسیب‌ها و خطرات راه بیداری اسلامی عنوان کرده‌اند: «من این آسیب‌ها را به دو قسم می‌کنم؛ آنها که در درون خودِ ما ریشه دارد و از ضعف‌هاى ما برمی‌خیزد، و آنها که دشمن به‌طور مستقیم آن را برنامه‌ریزى می‌کند.» آسیب‌های ناشی از این قسم اول را می‌توان در فهرست زیر دسته‌بندی کرد:

1. غفلت، مغرورشدن و غافل‌دانستن دشمن
«احساس و گمان این‌که با سقوط حاکم وابسته و فاسد و دیکتاتور، کار تمام شد. راحتىِ خیالِ ناشى از احساس پیروزى و به دنبال آن، کم‌شدن انگیزه‌ها و سست‌شدن عزم‌ها، نخستین خطر است. و آن‌گاه این خطر مهیب‌تر می‌شود که اشخاص در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمتِ به دست آمده باشند. ماجراى جنگ اُحد و غنیمت‌جویى مدافعان تنگه  که به شکست مسلمانان انجامید و مجاهدان از سوى خداوند متعال سرزنش شدند، یک نمونه‌ى نمادین است که هرگز نباید از یادها بُرد [...] روى دیگر این صفحه، مغرور‌شدن و دشمن را غافل‌‌دانستن است؛ شجاعت را باید با تدبیر و حزم در هم آمیخت.»

2. مرعوب‌شدن و اعتماد به دشمن
«مرعوب‌شدن از هیمنه‌ی ظاهرى مستکبران و احساس ترس از آمریکا و دیگر قدرت‌هاى مداخله‌گر، آسیب دیگرى از این دسته است که باید از آن پرهیز کرد. نخبگان شجاع و جوان‌ها باید این ترس را از دل‌ها بیرون کنند. اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعده‌ها و حمایت‌هاى آنها افتادن نیز آسیب بزرگ دیگرى است که به طور ویژه باید پیشروان و نخبگان از آن بر‌حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس باید شناخت و از کید او که در مواردى  در پسِ ظاهرِِ دوستى و کمک پنهان می‌شود، باید ملت و انقلاب را مصون ساخت.»

3. اختلاف در صف انقلابیون
«ایجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابیون و رخنه در پشت جبهه‌ى مبارزه  نیز آفتى بزرگ است که با همه‌ى توان باید از آن گریخت.»

در ادامه، به تبیین بخش اول از آسیب‌های پیش روی بیداری اسلامی (ضعف‌های درونی) با تأکید بر موارد فوق و با توجه به روند تحولات مصر خواهیم پرداخت.

* غفلت و غرور
نظام تک‌حزبی و فضای بسته‌ی سیاسی مصر در دوران مبارک باعث شده بود که «حزب ملی دموکراتیک» به مدت 30 سال تنها تشکّل سازمان‌یافته‌ی سیاسی مصر باشد. از همین رو و به دنبال سقوط حُسنی مبارک در انقلاب پنجم بهمن (25 ژانویه‌ی 2011)، دوگانه‌ی «إخوان‌المسلمین-ارتش» به عنوان دو نهاد سازمان‌یافته و متشکل، فضای سیاسی مصر پس از مبارک را تحت نفوذ خود گرفتند. رقابت نزدیک احمد شفیق -به عنوان نماینده‌ی جریان نظامی- با محمد مُرسی -به عنوان نماینده‌ی جریان انقلابی- در انتخابات ریاست‌جمهوری و نمود کمرنگ دیگر جریان‌های سیاسی  شاهد این مدعا است. پیروزی ناپلئونیِ مُرسی در این انتخابات با به‌دست‌آوردن 51.7 درصد آراء در حالی صورت گرفت که تنها نیمی از واجدین شرایط مصزی در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت کرده بودند. به بیان دیگر، هرچند کاملاً مشروع و دموکراتیک، اما مُرسی تنها یک‌چهارم مردم مصر را نمایندگی می‌کرد. این در حالی بود که بازماندگان رژیم مبارک و اعضای حزب ملی دموکراتیک -موسوم به فلول-  با اتکا به ساختارهای دست‌نخورده در جریان انقلاب و نفوذ گسترده در سیستم حکومتی مصر، در حال سازماندهی مجدد نیروهایشان بودند. در مقابل، محمد مُرسی تنها به جابه‌جایی‌هایی در رأس ساختار سیاسی و امنیتی بسنده کرد.

حکومت جدید که انقلابیون آن را مدیریت می‌کردند، در روند انتقال سیاسی مصر جدید دو راه در پیش داشت: نخست اتخاذ سیاست‌هایی که اولاً منجر به ایجاد تعادل و اعتمادسازی در بین نیروهای سیاسی شود و در سایه‌ی آن، با یک روند تدریجی  جایگاه جریان خود را در ساختار قدرت مصر تثبیت کند. ثانیاً انتخاب رویکردهایی که اولویت را به تثبیت قدرت حزب و جریان خود بدهد. دولت مرسی اما با احساس اتمام کار با سقوط حاکم وابسته، رویکرد دوم را برگزیده و به سهم‌خواهی و میراث‌برداری از انقلاب مصر مشغول شد. انتصاب‌های گسترده‌ی افراد وابسته به این جماعت در سازمان‌های دولتی، نمونه‌ای از این عملکرد بود. این رویکرد در جریان همه‌پرسی قانون اساسی نیز در این کشور کاملاً مشهود بود. در حالی که فقط حدود 33 درصد واجدان شرایط رأی‌دهی در این همه‌پرسی شرکت کردند، پیش‌نویس این قانون اساسی با رأی 63.8 درصد شرکت‌کنندگان به تصویب رسید. به این ترتیب فقط حدود 21 درصد مردم مصر به قانون اساسی این کشور رأی داده‌اند. هرچند نمی‌توان تمامی آن‌هایی را که در انتخابات شرکت نکرده‌اند، مخالف دولت دانست،  با این حال روند کاهش مشارکت مردم نشان افزایش از نارضایتی‌ها داشت.

از طرف دیگر، حزب دموکراتیک ملی که پس از دوره‌ی مبارک به حاشیه رفته بود و از قدرت ساختاری و رسانه‌ای بسیار بالایی برخوردار بود، از آن‌جا که قادر نبود با دولت محمد مرسی مبارزه کند، در ائتلافی با جریان سکولار (چپ‌ها، ملی‌گراها و لیبرال‌ها) در کنار ارتش قرار گرفتند تا برکناری مرسی از مسند ریاست‌جمهوری را طراحی کنند. این در حالی است که دولت مصر با درک صحیح شرایط سیاسی اجتماعی مصر و توجه به واقعیات موجود در شطرنج سیاسی این کشور، می‌توانست از این تحولات سیاسی پیشگیری کند.

* مرعوب‌شدن و اعتماد به دشمن
نوع نگاه و درک جریان تازه‌به‌قدرت‌رسیده از دشمن را می‌توان دومین عامل تحولات اخیر در این کشور دانست. مرسی به عنوان نماینده‌ی گفتمانی که به قول توماس هیگامر -نویسنده‌ی کتاب جهاد در عربستان- «با مذهب وهابی تعارض دارد» اولین سفر خارجی خود را به عربستان سعودی انجام داد و کوشید تا نوعی اعتماد میان اخوان‌المسلمین و جدی‌ترین رقیب سیاسی آن در درون مذهب سنّی ایجاد کند. حضور بیش از یک میلیون کارگر مصری در عربستان و موفقیت‌های سلفی‌ها به‌ویژه حزب النّور -جریان وابسته به عربستان- در انتخابات پارلمانی مصر، اصلی‌ترین عواملی بودند که مرسی را به دیدار پادشاهی سعودی کشاند. البته این اولین‌باری نبود که اخوانی‌ها به سعودی‌ها اعتماد می‌کردند. پیش از این و در زمان ناصر هم آن‌ها که از سوی رئیس‌جمهور وقت تحت تعقیب قرار گرفته بودند، به دامان سعودی‌ها پناه بردند و سعودی‌ها که از جانشینی ریاض توسط قاهره در جهان عرب بیمناک بودند، با آن‌ها پیوند برداری بستند؛ تجربه‌ای که برای طرفین پایان خوشی نداشت.

مُرسی که تجربه‌ی برادران خود در ترکیه را نیز پیش روی خود داشت، به‌اشتباه تصور می‌کرد چنان‌چه روابط خود را با کشورهای غربی و به‌ویژه ایالات متحده‌ی آمریکا سرو‌سامان دهد، خواهد توانست علاوه بر برخورداری از درآمد سالانه‌ی یک‌ونیم میلیاردی از کمک‌های آمریکا به مصر نوعی مصونیت نیز در مقابل برنامه‌های مخالفین به ‌دست آورد. از همین رو بود که نه‌تنها قاهره سفارت خود در اسرائیل را تعطیل نکرد، بلکه مرسی نیز همچون مبارک خود را در تأمین امنیت رژیم صهیونیستی متعهد نشان داد، پرز را برادر خواند و ارتش مصر را به تخریب تونل‌های فلسطینیان در سینا گماشت.

از سوی دیگر، دولت جدید مصر پس از انقلاب، به شکل غیر منطقی حیات خود را به حمایت اقتصادی قطر گره زد. قرار بود قطر نزدیک به 8 میلیارد دلار در مصر سرمایه‌گذاری کند و متقابلاً قطری‌ها به دنبال کنترل بر کانال سوئز و مدیریت آثار باستانی مصری‌ها بودند. با این حال، تحولات اخیر نشان داد که سیاست در‌پیش‌گرفته‌ی این جریان در چگونگی تعامل با دشمنانشان اشتباه بود. عربستان اولین کشوری بود که به دولت پس از مُرسی تبریک گفت. سلفی‌ها در حالی مرسی را تنها گذاشتند که قرار بود در کنار او باشند. امیر جدید قطر نیز صریحاً اعلام کرد حاضر نیست به خاطر یک حزب روابطش را با کشورهای منطقه خراب کند. آمریکا هم نتوانست هیچ تضمینی به مرسی بدهد.

پایگاه خبری میدل‌ایست‌آنلاین در این باره نوشت: «خودباختگی إخوان در برابر سیاست و اوامر آمریکا و نرمش شدید در رفتار با اسرائیل، نه‌تنها آمریکا را قانع نکرد، بلکه نتوانست رضایت مردم مصر را نیز جلب کند. این رفتار سبب شد آن‌ها نزد آمریکا به عنوان منافقانی شناخته شوند که رفتار ظاهریِ مغایر با تفکرات درونی دارند. نزد مردم طرفدار خود نیز به عنوان دروغ‌گویانی شناخته شدند که رویکردی خلاف غرب‌ستیزی دارند که در سخنانشان موج می‌زند.» در ادامه‌ی این گزارش آمده است: «آن‌ها همچنین همواره برای آزادی قدس و پشتیبانی از مقاومت شعار سر‌می‌دادند، اما به محض آن‌که به قدرت رسیدند، سفیر مصر را از سوریه فراخواندند و برای مصر در اسرائیل سفیر تعیین کردند و به نام ملت مصر، نامه‌های محبت‌آمیز به اسرائیل نوشتند.»

روابط خارجی مصر در یک سال گذشته با کشورهای مختلف حول دو محور رعب از دشمن و تلاش برای جلب اعتماد او می‌چرخید. از همین رو تفاوت جدی میان سیاست خارجی یک سال گذشته‌ی مصر و دوران مبارک دیده نمی‌شود.

* اختلاف در صف انقلابیون
محمد مُرسی  هنگامی که به عنوان اولین رئیس‌جمهور منتخب مصر انتخاب شد، قول داد رئیس‌جمهورِ همه‌ی مصر و مصریان باشد، اما خیلی زود به دامان جریان افراطی در مصر افتاد. در ماجرای سوریه هرچند او ابتدا بر راه حل سیاسی تأکید می‌کرد، اما کم‌کم به ‌سوی حمایت از مداخله‌ی نظامی کشیده شد، تا جایی که این اواخر با حضور در کنفرانسی از علمای تکفیری در قاهره، از لزوم جهاد در سوریه سخن راند؛ سخنانی که یک هفته‌ی بعد آثار خود را در قتل فجیع «حسن شحاته» از رهبران شیعه‌ی مصر و همراهانش نشان داد. بی‌توجهی به جریان‌های سیاسی رقیب، اولویت‌دادن منافع حزب خود بر منافع مصر، تکروی سیاسی و بی‌تدبیری در برخورد با نهادهایی همچون دادگاه قانون اساسی و درک غلط از جایگاه ارتش  باعث شد تا جامعه‌ی مصر در یک سال گذشته دو شقّه شود؛ اتفاقی که دو میدان اصلی مصر -التحریر و رابعة‌العدویة- امروز نماد آن هستند. اختلاف میان صفوف انقلابیون 25 ژانویه  خود را در 30 ژوئن با بازگشت نظامیان به قدرت نشان داد.

عدم شناخت صحیح نسبت به مقطع حساس بروز انقلاب‌ها -یعنی آن‌چه که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آن را «شب قدر» تاریخ کشورها نامیدند- نقشی جدی در این تحولات داشت. انگار که آن‌ها  قدرِ شب قدر مصر را ندانستند.


توسط : بسیجی |   نظر بدهید
      

* کاسه‌ی شهد و شیرینی به جای کاسه‌ی زهر...
هر کسى در این ایام، اظهارات مخالفان ما را در دنیا گوش کرده یا خوانده باشد، مى‌فهمد که دشمنان نظام ما، چه‌طور از عزت امروز جمهورى اسلامى، از ته دل ناراحتند. پیروزى ملت ایران، به کام اینها تلخ آمد. خداى متعال، همه‌ى کارها را با حساب انجام مى‌دهد. یک روز بنده‌ى صالح خدا، آن انسان بزرگ و مخلص که هیچ‌چیز را براى خودش نمى‌خواست و همه‌ى کارها را براى خدا مى‌کرد و همه چیز را براى او مى‌خواست، در قضیه‌ى قطعنامه گفت: کاسه‌ى زهر را نوشیدم. این تلخى را او تحمل کرد؛ ولى خداى متعال به آن بنده‌ى صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندى نگذشته کاسه‌ى شهد و شیرینى پیروزى را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد. آن فداکارى، این ثمره را داشت. «اللهم ما بنا من نعمة فمنک لا اله الا انت». همه چیز متعلق به او و به اراده‌ى اوست.

سخنرانى در دیدار با گروه کثیرى از آزادگان و اقشار مختلف مردم، در اولین روز از هفته‌ى وحدت 11/07/1369


* خصوصیت ملى مردم ایران
ما در جنگ فهمیدیم که ملت ما یک فرصت فوق‌العاده دارد؛ یک فرصت ملى و آن این است که مردم احساس مسؤولیت دارند. مردم ایران این‌گونه‌اند. شاید همه‌ى مردم دنیا این‌طور نباشند. بعد از قضیه‌ى قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبى مى‌کرد و مى‌خواست از موقعیت سوء استفاده کند، ناگهان شما دیدید آن‌چنان جبهه‌ها پر شد که در طول جنگ، کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت. بعد از قطعنامه، این‌گونه شد. قطعنامه را که قبول کردیم، عراق حمله کرد. مردم دیدند دشمن نارو مى‌زند و فرصت طلبى مى‌کند. ناگهان، همه احساس مسؤولیت کردند. نگفتند: «دیگر کار از کار گذشته است. مى‌خواستند قبول نکنند! چرا امام قبول کرد؟!» مى‌توانستند این‌گونه بگویند؛ اما نگفتند. این، یک خصوصیت ملى است و ما این را در جنگ مى‌فهمیم؛ کمااین‌که در انقلاب مى‌فهمیم و در دیگر قضایاى بزرگ مى‌فهمیم. هیچ صحنه‌اى مثل صحنه‌ى جنگ، براى گزارش خصوصیات یک ملت و همه‌ى چیزهایى که در گزاره‌ى تاریخى مورد نظر است، مناسب نیست.

بیانات در دیدار مسؤولان برگزارکننده «هفته‌ى دفاع مقدس» 29/06/1372
http://farsi.khamenei.ir/ndata/home/1388/13880424204777b9a.jpg

* پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود
قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمى‌کِشد و نمى‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مى‌کرد. وانگهى؛ اگر همه‌ى دنیا در امر جنگ دخالت مى‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمى‌گشت! آن، یک مسأله‌ى داخلى بود؛ مسأله‌ى دیگرى بود.

در تمام عمر ده ساله‌ى حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالى علیه، پس از پیروزى انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدى از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنى همان برخوردارى از روحیه‌ى حسینى.

جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، براى امام خیلى عزیز بود. امام بزرگوار، گاهى براى انسانى که رنج مى‌بُرد، اشک مى‌ریخت و یا در چشمانش اشک جمع مى‌شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانى رحیم و عطوف، داراى دلى سرشار از محبّت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبّت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایى، پایش نلرزید و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقب‌نشینى نکرد. همه‌ى دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمى‌شود ترساند. این، نعمت بسیار بزرگى است که دشمن احساس کند عنصرى چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمى‌شود. امام، با منش و شخصیت درخشان خود، کارى کرد که همه در دنیا، این نکته را فهمیدند. فهمیدند که این مرد را از میدان نمى‌شود خارج کرد؛ تهدید نمى‌شود کرد؛ با فشار و با تهدیدهاى عملى هم نمى‌شود او را از راه خود منصرف کرد. لذا مجبور شدند خودشان را با انقلاب تطبیق دهند.
بیانات در اجتماع پرشکوه زائران مرقد امام خمینى(ره) 14/03/1375

* خانواده‌های شهدا، از مهمترین ابزارهاى الهى برای استمرار جهاد ملت ایران بودند
حتما خوانده‌اید که امیرالمؤمنین یا خود پیغمبر در مراحل اعزام نیرو به جبهه‌ها، چه کشیدند! قرآن مى‌گوید: «یقولون ان بیوتنا عورة و ماهى بعورة ان یریدون الا فرارا»؛ به آنان مى‌گویى عازم جبهه‌ى نبرد شوید، اما هر کدامشان بهانه‌اى مى‌آورند. مى‌گویند: «خانه‌مان خراب است. گرفتارى داریم. فصل تابستان است و هنگام چیدن خرما و برداشت محصول. کار و کسبمان کساد مى‌شود.» نفس پیغمبر بود، اما نمى‌توانست آنان را به جبهه بکشاند! بعد از جریان قطعنامه که مجددا عراق حمله کرد و حضرت امام پیام دادند و بنده هم چیزى نوشتم، به منطقه رفتم. در آن فصل از سال دیدم سراسر کوه و دشت و بیابان، پوشیده از مردم است. آیا اینها کار نداشتند؟ کشاورزى نداشتند؟ بیوتشان «عوره» نبود؟ عجیب است! این چه حرکت و چه قدرتى بود؟ البته جز قدرت خدا هیچ چیز دیگر نبود و عاملش هم امثال شما بودید. مى‌خواهم این را عرض کنم که پدران و مادران شهدا، از مهمترین ابزارهاى الهى بودند براى این‌که جهاد استمرار پیدا کند؛ براى این‌که ملت شکست نخورد؛ براى این‌که انقلاب در قمار جهانى نبازد و در این مقابله‌ى جهانى نتوانند آن را از میدان خارج کنند. شما بزرگترین ابزار بودید. نفس امام در شما، در ملت و در جوانان اثر کرد.
بیانات در دیدار با خانواده‌هاى شهداى مشهد  25/01/1371

* دلیل رد قطعنامه‌ی اول
جنگ را چه کسى به وجود آورد؟ نمى‌شود گفت جنگ را فقط عراق به وجود آورد. همه‌ى قراین از اول کار نشان مى‌داد که استکبار پشت سر عراق است؛ او را کمک نظامى کردند؛ از لحاظ تبلیغاتى به او کمک کردند و شوراى امنیت را در خدمت متجاوز قرار دادند. با این‌که جنگ به این اهمیت در این نقطه‌ى حساس واقع شده بود، اما روزهایى گذشت که سازمان ملل در آن روزها، هیچ عکس‌العملى نشان نداد؛ این عادى نیست. در حمله‌ى عراق به کویت، بعد از چند ساعت شوراى امنیت موضعگیرى کرد؛ اما در حمله‌ى عراق به ایران، تا وقتى که تانکهاى عراقى پیشروى مى‌کردند، شوراى امنیت ساکت و تماشاچى نشست؛ بعد از آن‌که هزاران کیلومتر را تصرف کرده بودند، شوراى امنیت یک کلمه حرف زد، که آن هم تقبیح تجاوز نبود؛ عراق را ملامت نکرد که چرا تجاوز کرده و جنگ را شروع کرده است؛ به دو طرف گفت که حالا بیایید دست از جنگ بکشید و آتش‌بس کنید! یعنى درحقیقت، تثبیت عراق در اراضى اشغالى ما. البته ما قبول نکردیم و آن قطعنامه را رد کردیم.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران  05/07/1370

* تکلیف و مصلحت اسلام این است
مى‌بینید آنچه که امام مى‌کند در دلهاى جا باز مى‌کند این مردمى که هشت سال گفته بودند جنگ جنگ، امام عزیزمان آن وقتى که مصلحت دانست قطعنامه را قبول کرد گفت نه آتش‌بس، ملاحظه نکرد که حالا من هفته‌ى قبل یا ده روز قبل یا یک ماه قبل، خود من چى گفتم نه تکلیف این است مصلحت اسلام این است، کى چه خواهد گفت براى امام مطرح نیست و چون براى خدا کار مى‌کند خدا هم براى او همه‌ى مقدمات را فراهم مى‌آورد، «من کان لله کان الله له» دلهاى مردم مجذوب سخن امام مى‌شود همان مردمى که تا دیروز شعار مى‌دادند به جنگ جنگ آنچنان صداقت و صراحت و خلوص امام در دلهاى آنها کارگر مى‌شود که آنها بر مى‌گردند راهپیمایى مى‌کنند شعار مى‌دهند که نخیر امروز باید آتش‌بس باشد؛ این نشانه‌ى خلوص است.
بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعه تهران 11/01/1368
 

* قبول قطعنامه‌ى 598، توطئه‌ى دشمن را برگرداند

این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندى است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجراى کامل آن، دشمن را به شکست قطعى مى‌رسانید و لذا هرگز جمهورى اسلامى آن را رد نکرد. آنچه براى ایران اسلامى مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن مى‌شد، اصرار بر تنبیه متجاوز به قدر کافى در میدانهاى نبرد و نیز بى‌اعتمادى در اجراى میثاقهاى بین‌المللى توسط قدرتهاى بزرگ بود.

از صدور قطعنامه تا قبول رسمى آن از سوى جمهورى اسلامى، دنیا شاهد سنگینترین ضربات نیروهاى اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن در جبهه‌هاى جنگ از سویى و فشارهاى همه جانبه از سوى حامیان رژیم عراق علیه ایران اسلامى از سوى دیگر بود. حصر اقتصادى، حمله به تأسیسات ما در خلیج فارس و تمرکز بى‌سابقه‌ى نیروهاى نظامى امریکا و ناتو در اطراف مرزهاى آبى و هوایى و حتّى تجاوز به آنها، بخشى از این فشارها بود؛ به طورى که تقریباً هیچ فشار ممکن باقى نماند، مگر آن‌که بر ملت ایران وارد شد و رژیم امریکا تقریباً به‌طور مستقیم وارد صحنه شد. تهدیدها، بمبارانهاى وسیع شیمیایى و جنایت حمله به شهرها و هواپیماى مسافربرى و کشتى غیرنظامى و اثبات این‌که استکبار در حمایت از عراق آمادگى براى دست یازیدن به هر جنایتى دارد، بخشى از حوادث این دوران است و جا دارد در موقع مقتضى، این حقایق هشداردهنده براى ملت ایران شکافته و بر ملا گردد.

قبول قطعنامه‌ى 598 از سوى جمهورى اسلامى و رهبر عظیم‌الشّأن فقید آن، توطئه‌ى وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهى به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلح‌طلبى، به هر جنایتى دست مى‌زد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهى بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهورى اسلامى بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهاى اساسى خود در سطح بین‌المللى نزدیکتر گردد.

با این ابتکار جمهورى اسلامى، دشمن در دو راهى شکست قرار گرفت: اگر اجرا شود، ایران اسلامى به خواسته‌هاى خود رسیده است و اگر اجرا نشود، داعیه‌ى همیشگى جمهورى اسلامى مبنى بر لزوم قطع ریشه‌ى تجاوز و رابطه‌ى میان تجاوزِ عراق و حاکمیت سلطه در جهان و این‌که رژیم عراق در ادعاى صلح‌طلبى صداقت نداشته است، به اثبات مى‌رسد و بى‌اعتمادى به قرارهاى ساخته‌ى قدرتها که جمهورى اسلامى همواره مدعى آن بوده است، در میان ملتها رایج خواهد شد و آنها را بر تکیه‌ى فقط به نیروى خویش، تشویق خواهد کرد.

حکام سبکسر عراق که در طول جنگ عملاً نشان داده‌اند از تشخیص مصالح عاجزند، این بار نیز زیانبارترین راه را گزیدند؛ یعنى ابتدا با حمله به ایران و ندیده گرفتن شعارهاى خود در قبول قطعنامه، بى‌اعتبارى سخن و عمل خود را به دیرباورترین اشخاص هم ثابت کردند و البته وقتى با حضور بى‌نظیر رزمندگان در جبهه، مجبور به عقب‌نشینى در بخش عظیمى از مرزها شدند، یک بار دیگر آزموده را آزمودند. با تعلل در اجراى قطعنامه، باز هم اقدامى دیگر در جهت عکس منافع سیاسى و اقتصادى و نظامى و حیثیتى خود انجام دادند و جهالت و آزمندى خود را به اثبات رساندند.

نگهداشتن بخشى از اراضى ایران اسلامى که عمدتاً دزدانه و پس از آتش‌بس تصرف شده، به قیمت تعطیل قطعنامه‌یى که مدتها دم از اجراى آن مى‌زده‌اند، جز نکبت و پشیمانى، چیزى براى آنها به ارمغان نخواهد آورد و این حیله‌ى شیطانى نیز به خود آنان بر خواهد گشت: «ولایحیق المکر السّیئى الّا باهله». آنان دیر یا زود، مجبور به تخلیه‌ى این اراضى خواهند شد و همه مى‌دانند که ایران انقلابى، حضور متجاوز غاصب پلید را در مرزهاى خود، زمان درازى تحمل نخواهد کرد و به طور حتم خسارتى که در این مرحله نصیب متجاوز و منطقه خواهد شد، مانند گذشته خسارتى سنگین خواهد بود. اگر یک سال پیش، صدام به اجراى قطعنامه تن داده بود، اینک اسرا برگشته، اروند لایروبى شده و صلح مستقر گردیده و پیشرفت بازسازیها چشمگیر بود. آنچه از تعلل رژیم عراق در عمل به قطعنامه، تا کنون بر دو کشور وارد شده، و آنچه از این پس وارد شود، مسؤولیتش بر دوش رژیم عراق و شخص صدام است.

توسط : بسیجی |   نظر بدهید
      

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی به استناد اصل نود و یکم قانون اساسی، حضرات آیات آقایان حاج شیخ محمّد مؤمن، حاج شیخ محمّد یزدی و حاج سیّد محمود هاشمی شاهرودی را در عضویت فقهای شورای نگهبان ابقا و همچنین در حکم جداگانه‌ای، جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ مهدی شب زنده‌دار را بعنوان عضو جدید فقهای شورای نگهبان منصوب کردند.
متن حکم رهبر انقلاب در خصوص ابقای سه تن از فقهای شورای نگهبان به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرات آیات آقایان حاج شیخ محمّد مومن، حاج شیخ محمّد یزدی و حاج سیّد محمود هاشمی شاهرودی دامت توفیقاتهم
با توجه به پایان یافتن دوره عضویت آقایان محترم و با توجه به اصل نود و یکم قانون اساسی، مجدداً حضرات آقایان را بعنوان فقهای محترم شورای نگهبان برای یک دوره‌ی جدید منصوب می‌کنم.
توفیقات روزافزون آقایان را از خداوند متعال خواستارم.
سیّد علی خامنه‌ای
24 تیر ماه 1392

همچنین متن حکم رهبر انقلاب در خصوص انتصاب عضو جدید فقهای شورای نگهبان به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشمند محقق جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ مهدی شب‌زنده‌دار دامت توفیقاته
با توجه به فقدان مرحوم آیت الله رضوانی(ره) در مجموعه‌ی فقهای شورای نگهبان، جنابعالی را بجای ایشان –به استناد اصل نود و یکم قانون اساسی- برای دوره‌ی جاری به عضویت آن شورای محترم منصوب می‌کنم.
دوام توفیقات شما را از خداوند متعال خواستارم.


توسط : بسیجی |   نظر بدهید
      

 



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خیلى جلسه‌ى خوبى بود این جلسه‌ى امروز؛ دوستان و مسئولان محترم، بخشى از تلاشهاى خودشان را با زبان آمار و ارقام و شیوه‌هاى کارى بیان کردند. خب، این جلسه‌ى ماه رمضان که ما هر سال با مسئولان دولتى و اعضاى هیئت وزیران و رئیس جمهور محترم و معاونینشان داریم، معمول ما در این جلسه، گزارش گرفتن نیست؛ یک نصیحتى، جمله‌اى از نهج‌البلاغه را ما معمولاً در این جلسه براى دوستان ذکر میکردیم و متبرک میشدیم به کلام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام).

ادامه مطلب...

توسط : بسیجی |   نظر بدهید
      
   1   2   3      >